سلام
امشب شب تولدمه، یعنی دو ساله میشم و بابام بهترین مطلبو واسه امشب زیارتنامه عرش (همون سفرنامه کربلا) دونست که چند وقت بود فرصت نمیکرد بنویسه:
به نام خدای امام حسین (سلام خدا بر ایشون)
مامانم سر به دنیا اومدنم نذر کرده بود اسممو بذاره محمد حسین و منو یه سفر ببره زیارت صاحب اسمم، شهید کربلا.
شب قدر امسال کار خودشو کرد، در آسمون باز شد و برات کربلا به دستمون رسید.
روز تولد امام رضا (سلام خدا بر ایشون) بود که لب مرز مهران بودیم.
شبش رسیدیم به نجف و پابوسی بابامون، امام علی (سلام خدا بر ایشون).
چه حال غریبی داشت ایوون طلای آقا! هنوز میشد بعد از قرنهای قرن، تنهایی آقا رو حس کرد.
تو دو روز بعدیش که زائر ولی الله و حضرت آدم و نوح (سلام خدا بر اونها) بودیم و بابام اینا هم به دلایل امنیتی بدون من رفتن وادی السلام و زیارت آیت الله قاضی و حضرت هود و صالح (سلام خدا بر اونها)، یه روزشو رفتیم مسجد سهله، همون جایی که میگن امام زمانمون بعد از ظهور (که خدا کنه زود برسه) اونجا ساکن میشن و همچنین زیارت جناب کمیل ابن زیاد، یه روز دیگه شم رفتیم مسجد کوفه و زیارت جناب مسلم ابن عقیل و مختار و هانی و خانوم خدیجه دختر امام علی (خدا مقامشونو بالاتر ببره). بیرون مسجدم خونه ای بود که میگفتن خونه امام علیه (فداش شم) و کمی دورترم مزار یار با بصیرت امام، جناب میثم تمار (خدا مقامشونو بالاتر ببره).
راستی، تا اینجای سفر حال من تقریباً خیلی ناخوش بود که تو مسجد کوفه حاج آقا فاطمی نیا رو دیدیم و بابام ازشون خواست دعایی در حق این مسافر کربلا کنن، ایشون دست گذاشتن رو سرم، ذکرایی خوندن و دعایی کردن و بعد از اون به لطف خدا و کرم جد ایشون حالم رو به بهبودی گذاشت.
جمعه شد و با اولین امام مظلوم خداحافظی کردیم و راه افتادیم سمت کاظمین واسه زیارت امام موسی و امام جواد؛ بابا و پسر امام رضا (سلام خدا بر اونها).
چه حال و هوایی داشت! برق دو تا گنبد طلا و حس تو آسمون بودن.
واسه نماز ظهر رفتیم سامرا به زیارت بابا، بابابزرگ، مادر و عمه بابای امام زمان، یعنی امام هادی، امام حسن عسکری، نرجس خاتون و حکیمه خاتون (سلام خدا بر همشون) که همشون تو یه ضریح که چه عرض کنم؟! مکعب بزرگ چوبی بودن که روشو پارچه سبزی پوشونده بود، با یه دنیا گرد غربت که همه جا حتی سرداب مقدس صاحب عصرمونو فراگرفته بود. این غربت و مظلومیتو میشد از چشای اشکبار و ناله هق هق و بغض و عقده وانشده دل پرآه زائرا موقع خداحافظی درک کرد.
به هر حال به سمت بغداد راه افتادیم و بین راه آسید محمد، عموی امام زمان (سلام بر اونها) رو هم زیارت کردیم.
یه حال و هوایی داشت شبیه مسجد جمکران خودمون.
شنبه صبح که شد بعد از زیارت طفلان جناب مسلم (سلام خدا بر اونها)، تپش دلا تندتر شد و عطش زیارت شدیدتر.
آخه میخواستیم راه بیفتیم سمت عرش، همون کربلا.
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا....
وارد کربلا که شدیم اولین نوری که دیدیم از گنبد و گلدسته های سقای بی دست ارباب بود. اینجا بود که صدای گریه های آروم، دیگه شنیده میشد و این نوای زیبنده: «سپهسالار لشکر من، برادر من، برادر من... مه در خون شناور من، برادر من، برادر من» و بعدشم نوحه دلربای «حسین عشق منی».
خدا رو شکر که زنده موندیم و زائر عرش شدیم. منم که تو این مدت یه زائر حرفه ای شده بودم، چون همیشه اولین بار با بابام به زیارت اماما میرفتم، به در حرم و صحن که میرسیدیم ازش میخواستم منو بذاره زمین، خم میشدم، زمین و آستان درو میبوسیدم و راه میفتادم سمت ضریح و میگفتم «آقا سلام». بعد از زیارت و بوسیدن ضریحم هر دعایی بابام میکرد، من بلند آمین میگفتم، زیر قبه امام حسینم (سلام خدا بر ایشون) همینطور.
دیگه از کجای کربلا بگم؟ از باب القبله باصفای مولا؟ از حرم حبیب و ابراهیم مجاب (جواب داده شده)؟ از مزار جمعی اصحاب آقا؟ از گودال قتلگاه؟ از بوی سیب؟ از شش گوشه آقا و جوون زیر پای بابا؟ از قنداقه رو سینه بابا؟ از فرات؟ از علقمه؟ از کنج جنوب غربی حیاط حرم حضرت عباس که وعده گاهمون بود؟ از مقام صاحب الزمان؟ از میدون مشک گریون؟ از صفای بین الحرمین؟ از تل اندوهبار زینبیه؟ از خیمه گاه خالی ابی عبدالله؟ از کبوترای انس گرفته با حریم سقا؟ از...؟
ولی سفر عجیب و قشنگی بود؛ میلاد امام هشتم و برات کربلا، چهارشنبه و مسجد سهله، پنجشنبه شب و دعای کمیل نجف، جمعه و زیارت 4 امام دیگه و سرداب امام زمون، ....
بالاخره سفر رویاییمون به سرعت باد به آخر رسید و ازش برکت همنشینی با بهترین برگزیده های مظلوم خدا و دلیلای خلقت موند و خاطره تنفس تو عرش و عطش بیشتر زیارت دوباره و لطف همسفری با دعوت شده های آقا.
راستی یه یادی هم کنیم از کربلاییای کوچیک همسفرمون؛ فاطمه، علی، حنانه، علیرضا، فاطمه زهرا و محمد احسان.
خدایا مارو به خاطر امام حسین (سلام خدا بر ایشون) آبرودار دنیا و آخرت قرار بده و عاقبت به خیر بفرما.
السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.